داستان شنیدنی کشتیگیر مازندرانی
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۹۸۹۶۶
کتاب صوتی «همزاد» با صدای مهدی علیپور منتشر شد؛ کتابی که در آن داستان زندگی یک کشتیگیر مازندرانی و فراز و فرودهای سرنوشت او به تصویر کشیده شده است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب صوتی «همزاد»، نوشته نورالدین آزاد، با همکاری سماوا و انتشارات سوره مهر منتشر شد و در دسترس علاقهمندان قرار گرفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در خلاصه داستان این کتاب آمده است: شیرزاد طبری، کُشتیگیر نامدار مازندران، آماده است که آخرین کشتی خود را در مقابل حریف تهرانی بگیرد و مازندرانیها را در برابر تهرانیها به قهرمانی برساند. همه حدسها و پیشبینیهای کارشناسان و ورزشینویسها از پیروزی او خبر میدهد، اما شیرزاد درست لحظهای که روی تشک میآید، بدحال میشود و کارش به بیمارستان میکشد. این شروع نفسگیر و غافلگیرکننده، آغازی است بر رمان «همزاد». اما قبل از آنکه مشخص شود چه بلایی بر سر شیرزاد آمده است، نورالدین آزاد دومین شوک را بر خواننده وارد میکند؛ شهرزاد خواهر دوقلوی شیرزاد، وقتی برای آوردن پزشک بر بالین پدر بیمارشان رفته است، ربوده میشود. آدمربایان نقشه شومی در سر دارند، اما شهرزاد در برابر آنها مقاومت میکند و پیش از آنکه دستشان به او بخورد، توسط آدمربایان کشته میشود.
سه نیروی برتر در رمان آزاد وجود دارد: نوعی از آن شکلی است که شیرزاد به علی شجاع و کیان آموزش میدهد تا در کشتی استفاده کنند. بخش دیگری که نیروی برتر به کمک آن میآید وجه پلیسی رمان است که در بخش ماجرای آدمربایی و کشف محل اسکان آنها خود را نشان میدهد، اما موقعیت دیگری که این نیروی روحانی در آن کارکرد پیدا میکند، مقابله شیرزاد و سمندر است که در نهایت فریبکار بودن سمندر در آن آشکار میشود.
میراث مردی که یک قرن ایرانگردی کردداستان «همزاد» درباره قهرمانی است که مشکلات فراوانی پیش پای او قرار میگیرد و قضا و قدر یا به گفته خودش «شهرزاد»، او را راهی دیار غربت میکند، به جاهایی پا میگذارد که قبلاً ندیده و نمیشناسد. «همزاد» را داستانی عامهپسند دانستهاند که توانسته مخاطب را از لحظه شروع جذب خود کند. روال این داستان براساس مردانگی استوار شده و با اخلاق انسانی تا انتها پیش رفته است. این اخلاق و مردانگی از «شیرزاد» شروع میشود و در دیگر شخصیتها از جمله «سروان شکوه»، «علی شجاع»، «آرش»، «ربابه» و از همه مهمتر در «شهرزاد» نمود مییابد.
پاره پاره نبودن متن و از این شاخه به آن شاخه نپریدن، از دیگر ویژگیهای «همزاد» است. از سوی دیگر، نویسنده تلاش کرده با نگاهی جدید، عشقی پاک را به تصویر بکشد. از سوی دیگر، نویسنده از بزرگنمایی در اینباره نیز پرهیز کرده است، کاری که عموماً در برخی از آثار داستانی روال دارد و رایج است.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: سوره مهر کتاب صوتی کتاب سوره مهر کتاب صوتی کتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۹۸۹۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» در نمایشگاه کتاب عرضه میشود
به گزارش خبرنگار مهر، رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» نوشته غزاله بزرگ زاده به زودی توسط نشر روزگار منتشر و در نماشیگاه کتاب تهران میشود. این رمان دارای داستان های فرعی از چند راوی در بازه های مختلف است.
شخصیت اصلی این رمان دختری است که حادثهای کابوسها ورنجهای گذشته را برای او زنده میکند. دختری که سرگردان است برای رمزگشایی از گذشته و اتفاقاتی که رنگ و بویی تازه به خود گرفتهاند، او را در مسیری تازه و چالشی قرار میدهند.شخصیتهای فرعی خواسته و ناخواسته پایشان به زندگی کاراکتر اصلی داستان کشیده می شود و حتی گاه راوی داستان میشوند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
با بدنی لرزان و لکلککنان جلو رفتم، تا رسیدم به آخرین قدمی که برای اولینبار پرهیبی تنها را دیدم. سرتاپا خیس عرق بودم. در حالیکه عرق از چهرهام میچکید، با بدنی لرزان و کلهای که به سختی بر گردنم بند بود، به دور و بر نگاه کردم. همهجا را همان درختان کاج پهن و قطور، نارون و بید مجنون پر کرده بودند و شعلههای مرتعش بر آنها سایه میانداختند. سرم را بالا گرفتم و شاخههای درهم تنیدهی درختان بالای سرم سقفی درست کرده بودند و از فضای خالی میانِ شاخهها آسمان را دیدم که سیاه و صاف بود و چند ستاره که گویی به من چشمک میزدند.
کد خبر 6093871 فاطمه میرزا جعفری